سیاه برگ

ساخت وبلاگ
وقتی میام اینجا الکی نیست. حتما چیزی شده.دارم فکر میکنم چی شده؟میبینم هیچی! مگه این خوبه؟ نه!وقتی هیچی نشده یعنی همه چی مثل روز اولشه. چه نقصی داره انسان. چقدر ضعیف. یه آدم میشه نقطه تمرکز افکارت.روزBut there's a side to youThat I never knew, never knewAll the things you'd sayThey were never true, never trueAnd the games you playYou would always win, always winBut I set fire to the rainWatched it pour as I touched your faceWell, it bued while I cried'Cause I heard it screaming out your nameYour nameبخیر عزیزم. سیاه برگ...ادامه مطلب
ما را در سایت سیاه برگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridsiahbarga بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403 ساعت: 18:33

دیشب کلی باهات حرف زدمچقدر خوب بود که تونستم حرفام رو بهت بزنم. من و تو جز خودمون بودن هیچ گناهی نداشتیم. چقدر منِ بعد از تو با قبل از تو فرق کرد. جای تو توی قلبم با هیچی پر نمیشه انگار. گاهی که جزئیات یادم میاد، تعجب میکنم. ما حد وسط نداشتیم انگار . خوبی‌هامون آرزوی هر کسیه که از رابطه‌ی ایده آل حرف میزنه، و بدی ها و ناراحتی هامون جهنم رابطه‌ی هر کس یکه از بدی های رابطه میگه.من مطمئنم همه خوبی ها خودم بودم و بدی هام نفهمیدن و تجربه نداشتن عزیزم.شاید اگر حسرت نباشه'>نباشه قشنگ نباشه. سیاه برگ...ادامه مطلب
ما را در سایت سیاه برگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridsiahbarga بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1402 ساعت: 14:40

اون ورژنی که از تو توی ذهنم ساختم روی قلبم حک شده

رو قلبم حک شده چون شاید قلبم دیگه از سنگ شده

خوابت رو دیدم. گونه‌ی قشنگت جلوی صورتم بود. کنار هم بودیم و تو داشتی از فاصله ی بین قاب پنجره و پرده بیرون رو نگاه می‌کردی. رو صورتت لبخند بود. از اون جنس لبخندها که وقتی کنار هم بودیم بدون هیچ دلیلی رو لب‌مون می‌نشست.
هم میخوام هم نمیخوام تو تنها عشق زندگیم باشی. می‌دونی؟ تو می‌فهمی چی میگم.
عزیزم.

سیاه برگ...
ما را در سایت سیاه برگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridsiahbarga بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1402 ساعت: 13:53

میوه‌های مشترک درخت زنده بودن

 به انتهای دره زیاد نگاه می‌کردم. چشم به راه دیدن دسته‌ی سربازهای ماقبل تاریخ

با پاهایی برهنه بر سنگهای کوهستان

نه تنها جوابی ندارم. بلکه نمی‌دانم سوال چیست!

سور سور صدای سکوت طبیعت و صدای وحشی بی تعبیر

کلمه، حرف، بی معنی، جلف

حیوان زاده ایم همه اما منکر

سیاه برگ...
ما را در سایت سیاه برگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridsiahbarga بازدید : 105 تاريخ : يکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت: 22:12

قصه رو امروز از اول طی کردمنکات شیرین و تلخهر چی می‌گذره برام شفاف تر میشه اونچه گذشتمن میخوام واقعا سکوت کنممیخوام دورم خالی باشهمیخوام خودم رو ببخشم. سخته.مسئولیت هر چه بود رو به عهده میگیرم.بدون هیچ اما و اگری. میگن باید هر کسی به این جایگاه برسه.همه‌ی عمر دیر رسیدیماونچه منو آلوده کرده توی زندگی روزانه به من نشون نمی‌ده چی د‌اره به من می‌گذره تو اعماق وجودم.دست از سر خودم بر نمیدارم.این جنگ نیست . این مسیره. باید طی بشهشروعش اونجا بود که تو بچگی بهم گفتن "چقدر زشتی"  سیاه برگ...ادامه مطلب
ما را در سایت سیاه برگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridsiahbarga بازدید : 140 تاريخ : پنجشنبه 26 خرداد 1401 ساعت: 23:11

روز و شب می‌گذره

چقدرررر ما بچه بودیم! چقدر خام. دوتا دنيای یک شکل ولی در عین حال، متفاوت

گاهی به خودم میگم کاش تازه باهم آشنا شده بودیم.

آدم هرچی داراتر باشه کمتر بخشنده‌س.

یادمه هی بهم می‌گفتی کاش عقل الانم رو داشتم، من تازه باید الان این رو به تو بگم.

سیاه برگ...
ما را در سایت سیاه برگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridsiahbarga بازدید : 136 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:45

زندگی داره به قسمت‌های جدی‌ش نزدیک می‌شه سفر تنها چیزی که ازش مطمئنم اینه که روزی می‌میرم سیاه برگ...
ما را در سایت سیاه برگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridsiahbarga بازدید : 111 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:45

 من یه دفعه به خودم میام میبینم عااااااااااااا...چه گذشت پسر!صدای پیانو باز امروز من رو انداخت تو دامن خاطرات. اون لحظاتی که تو آغوش هم ساعتها آروم می‌گرفتیم و فقط به موسیقی گوش می‌دادیم. گاهی فکر میک سیاه برگ...ادامه مطلب
ما را در سایت سیاه برگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridsiahbarga بازدید : 162 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 18:25

به انتظار روزهایی که رفت

به انتظار خاطرات روزهایی که رفت

من انتخابت نبودم اما انتخابت کرده بودم تا وادارات کنم انتخابم کنی

چه زجری بود 

و حالا نبودنت زجر آور است

آرمانهای من در هم شکسته و همین است که می‌گویی: تو چقدر فرق کردی؟!

حالا راضی ام که تو را با دیگران تقصیم کنم و این یعنی شکست 

و تو میدانی که این تغییر از سر ناچاری است

سیاه برگ...
ما را در سایت سیاه برگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridsiahbarga بازدید : 157 تاريخ : جمعه 10 خرداد 1398 ساعت: 20:20

حالا من موندم و یک وبلاگ . ازت نا امید شدم و این برای هر دومون خوبه. نا امیدی بهتر از امید واهی داشتنه. راستی توی پرانتز بگم که من هرگز بهت خیانت نکردم. منظورم تا وقتیه که رسما با هم بودیم. خب بعدش هم سیاه برگ...ادامه مطلب
ما را در سایت سیاه برگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faridsiahbarga بازدید : 169 تاريخ : جمعه 10 خرداد 1398 ساعت: 20:20